روزانه تعدادی از مردم در دنیا جان می دهند ، تعدادی متولد می شوند ، تعدادی به سن قانونی می رسند و تعدادی ازدواج می کنند در بین تمامی این قشرها عده ای نیز ورشکست و عده ای هم ناگزیر به مالی هنگفت چه یک شبه چه سی ساله دچار می شوند . این است . بله این است گردش دنیا . همان که ما نامش را زندگی نهادیم ناگهان بی غفلت ، پدری – سرپناه زن و کودکی – از دنیا می رود . نوزادی بی اختیار برحسب اجبار چشم به دنیا می گشاید آنهم در شرایطی که تضمینی برای آینده ای روشن نیست . دو عاشق به امیدها ؛ به امید آینده ای که به کمک هم زندگی را سامان بخشند ، به امید سینه هایی که پشتشان به آنها قرص است ، به دستهایی که زمان نیاز به شتابشان می آیند . دل خوش کرده اند . اما چرا تا این حد رویا پردازی کنیم ؟
کجای این مرز و بوم ! با چنین منابعی غنی ، با چنین مردمی پر غرور ، با این عظمت و عشق و جلال ، با این همه امید که روز به روز رنگشان را می بازند ، ذره ای آنهم ذره ای به حرف دل مردم گوش شنوا سپرده نمی شود . آنهم گوشی که تاثیر گذار باشد ، گوشی که اراده دستش آسمان را به زمین بیاورد ؛ اکثر مردم ما – قشر متوسط و زیر متوسط – از نداشتن امکان تهیه نیازهای اولیه زندگی نالانند . یکی از افرادی که جلوی چشمانم است را مثال می زنم البته گمان نکنید که صدای خودم از جای گرمی بلند می شود ، نه ؛ ما هم مثل همان مردم هستیم همه به یک رنگ . با وجود اینکه از قشر متوسط جامعه محسوب می شود اما قادر به خرید یک اتومبیل پراید دسته دو هم نیست ؛ از این خواسته اش بگذریم شاید بزرگ باشد . قدرت خرید یک ماشین لباسشویی یا یک یخچال را ندارد ، این یکی در حد صفر البته اگر خواسته بزرگی نباشد . ما که با خودمان تعارف نداریم چه برسد به شما ! خدا از دل همه ما بنده ها باخبر است خیلی ها ، خیلی ها مانند این عزیز و حتی بدتر از این عزیز هستیم که ناچار از سر اجبار به خواسته یمان پشت می کنیم . این حق ما نیست . ما سزاواریم که هرآنچه لایقیم به دست آوریم . در طی چند ماه اخیر آماری گرفتم که اکثر ما در روند این آمار سهیم و حتی درگیریم .
فرض کنید نه ، فرض نکنید . ببینید ، بپرسید .
کارمندی را که با مدرک فوق دیپلم – متوسط جامعه را در نظر می گیریم – در اداره ای دولتی مشغول به کار است . سقف حقوق ماهانه ایشان 250 هزار تومان است . فردی که متاهل است . یک خانواده را می گرداند و همسرش خانه دار . اگر منزلش جنوب شهر هم باشد ماهانه 150 هزار تومان بابت اجاره خانه می دهد . در این یک ماه اگر کم بخورند و زیاد ولخرجی نکنند 50 هزار تومان خرج خورد و خوراکشان می شود . من حدی پایین تر از نیاز یک زن و شوهر را در نظر گرفته ام . در صورت داشتن یا نداشتن وسیله نقلیه نیز 50 هزار تومان هم بابت رفت و آمد می رود . این درآمد یک ماهه کارمندی که تازه برای پس اندازش هم برنامه دارد . این فرد با این خرج و مخارج امروزی چه زمانی خانه بخرد ؟ چه زمان با خیال راحت شب را صبح کند ؟ چه زمان دل خانواده را به داشتن فرزند آنهم در محیطی آرام و دور از دغدغه خوش کند ؟ دور از همه این مسائل برای پس انداز آتی خانواده هم برنامه دارد . همان طور که روند سعودی تورم نشان می دهد روز به روز به دلایل متفاوت هزینه بالا و بالاتر رفته و حقوق کارمندان دولت روز به روز ثابت تر می شود .باز هم یکی از راهکارهایی که در این زمانه چاره ساز است تا گره از مسئله این مردم زحمت کش باز کند تن دادن به شغل دوم است که زمان بعد از ظهر تا شب را به خود اختصاص دهد . آیا دیگر زمانی برای در کنار خانواده بودن می ماند ؟
حالا بر حسب اتفاق ، معجزه یا هر چه که نامش باشد یک موقعیت عالی برایمان رقم خورده که تعیین کننده زنکی همه ما می باشد .حرفه ای که با هیچ مردک دانشگاهی جایگاه ها را عوض نمی کند . حرفه ای که فقیر و غنی همه یکسانند . حرفه ای که هر فرد آقای خودش است و هیچ کسی برای دیر کرد شما جواب نمی خواهد . درواقع بر عکس همه حرفه ها زمان کاریتان دست خودتان است چون رئیس هستید .
لازم به ذکر می دانم که بگویم خود را به این خیال خوش نکنید که می توانید دست در جیبتان از نردبان موفقیت بالا روید تا به پشت بامش برسید .
بابت سرمایه گذاری اولیه تان و درآمد رضایت بخش آینده تان حالا تلاش کنید .
دیگر هر چه درآمد کسب کنید بسته به فعالیتتان تغییر می کند . تصمیم با شماست . این فرصت طلایی همان نت ورک مارکتینگ است .
خواه با ما باشد خواه در کنار ما ، به مرور زمان تغییرات ناشی از این تجارت را لمس خواهید کرد .
